- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
احترام به سالمندان از دیرباز در فرهنگ کشور ما ریشه دوانده و در بسیاری از فرهنگها در سراسر جهان، یک نقطه مشترک فرهنگی این است که با سالمندان با احترام رفتار شود. اما متأسفانه این رفتار مهم در جامعه مدرن امروز تا حدودی رو به فراموشی سپرده شده است. به تازگی تصویری در شبکههای اجتماعی از «عمو پورنگ» مورد توجه قرار گرفته که در حال خدمت به مادرش است. کاربری هم در کامنتی پربازدید نوشته: «عمو پورنگ با ۵۰ سال سن این جوری نوکری مادرشو می کنه، شما چطوری تا پشت لبتون سبز می شه تو روشون وایمیستین و ادعای لاتی میکنین؟!». اما چرا توجه به والدین سالمند مهم است و چه تاثیرات
روان شناسانهای دارد؟
حس خوب والدین سالمند از مورد توجه قرار گرفتن
در همه گروههای سنی نیاز به توجه بیشتر و احترام از سوی دیگران دیده میشود. در دوره سالمندی توجه، احترام و دیده شدن از نیازهای لازم است و حتی باید بیشتر از زمانهای دیگر مورد توجه قرار بگیرد. سالمندان با دیده شدن و حفظ حرمت شان از سوی فرزندان و اطرافیان حس بسیار خوبی پیدا میکنند. در دوران سالمندی، افراد توانمندی خود را از دست میدهند، نیروی زیاد و کسب درآمد بالای گذشته را ندارند، نمیتوانند ارتباط گستردهتری با دیگران برقرار کنند و نیاز به توجه و دیده شدن بیشتر از سوی اطرافیان را دارند. از همه مهمتر نیاز به امنیت روانی سالمندان در خانه است. باید فرزندان شرایطی را فراهم کنند تا در مواقع اضطراری شانه آرام بخش و آغوش گرم برای والد مسن خود باشند.
انسجام بیشتر خانواده و گرفتن تصمیمهای بهتر
انسجام خانواده، نشانه پیوندهای عاطفی است که اعضای خانواده به یکدیگر دارند و شامل مولفههایی مانند: رابطه عاطفی، تعامل خانوادگی، روابط پدر و مادر، رابطه فرزندان و والدین، میزان تعامل از لحاظ زمان و مکان، نوع دوستی و علایق و درنهایت نحوه گذراندن اوقات فراغت است. اگر اعضای خانواده شامل والدین و فرزندان از هماهنگی، انسجام و تفاهم متقابل برخوردار باشند، به یکدیگر توجه کافی کنند، زمینه زندگی سالم خانوادگی فراهم میشود و این مسئله باعث احساس امنیت بیشتر به خصوص در زمان تصمیمگیری در مراحل مختلف زندگی خواهد شد.
افزایش حس نوعدوستی و هویتیابی
درباره تصویر پربازدید از عموپورنگ در شبکههای اجتماعی باید از مزایای روانشناختی این رفتار برای خودش و این تصمیم تحسین برانگیز هم گفت. در تاثیر این انسجام خانوادگی، توجه به والدین سالمند و رفع نیازهای آنها و پیوند بین نسل نو و قدیم بر فرزندان میتوان بر سلامت بهداشت روان فرزندان، حس هویتیابی و اصالت بهویژه نوجوانان که دنبال ریشههای خود میگردند، افزایش حس نوع دوستی و پرورش عواطف انسانی و ایجاد فضای سالم ارتباطی بین اعضای خانواده برای رشد بیشتر اشاره کرد.
تاثیرات تربیتی این رفتار روی فرزندان
اگر شما پدر یا مادر باشید، توجه به والد سالمندتان اهمیت بیشتری دارد. والدین شما برای فرزندان تان چه کودک و چه نوجوان به عنوان مراقب یاریدهنده و تسهیلگر، در رسیدن به منِ ایدهآلشان بسیار اثرگذار هستند و میتوانند یاریگر بزرگی در کنار شما برای تربیت فرزندان تان باشند. فرزندان با مشاهده رفتار و اعمال والدین خود ارزشهای متعالی در زندگی را فرا میگیرند. به همین دلیل باید تلاش کنید تا الگوی کامل و مناسبی از نظر انجام ارزشهای مدنظرتان باشید تا فرزندتان با مشاهده ارزشهای وجود شما، به انجام و تکرار کارهایتان ترغیب شود. فرزندان به رفتار افراد بالغ در اطراف خود توجه بسیاری دارند و از آنها تاثیر میگیرند. ممکن است ما در گفتار ارزشهایی بیان کنیم، اما در عمل رفتار متفاوتی را بروز دهیم. باید در نظر داشت که فرزندان به رفتار ما بیش از صحبتهایمان توجه میکنند. فرزندان احترام گذاشتن را از والدین و اطرافیان خود میآموزند. هنگامی که شما به والدین خود و افراد سالمند احترام میگذارید، فرزندتان همزمان احترام را میآموزد و مانند شما رفتار میکند. اگر فرزندان در شرایطی سرشار از همیاری و احترام و محبت بزرگ شوند، همیاری و احترام به عنوان یک ارزش در ذهن آنها نهادینه می شود و در روابط خود به کار میگیرند که این ها لازمه موفقیت است. بنابراین سعی کنید تا در دوران سالمندی پدر و مادر خود، الگوی مناسب و شایستهای برای فرزندتان باشید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
فساد مالی باردیگر پشت دیوارهای کاخ سلطان اردوغان نمایان شد. مقامات ضدفساد آمریکا و سوئد تحقیقاتی را درباره یک شرکت آمریکایی در سوئد آغاز کرده اند و در حال بررسی پیشنهاد رشوه دهها میلیون دلاری این شرکت به بلال اردوغان، پسر دوم رجب طیب اردوغان، رئیسجمهوری ترکیه هستند. این شرکت به تلاش برای پرداخت رشوه در ازای قبضه کردن بازار ترکیه متهم شده است. جزئیات این طرح پیشنهادی در اسناد ارتباطی و تجاری که به رویت رویترز رسیده، مشاهده میشود و یک منبع آگاه هم آن را تأیید کرده است. بر اساس شکواییه ثبتشده، شرکت سوئدی «دیگنیتا سیستمز اِیبی» قصد داشت از دولت رجب طیب اردوغان بخواهد قوانینی را تصویب کند که به فروش محصول این شرکت کمک کند. دیگنیتا دستگاههای الکلسنجی را برای خودرو تولید میکند که در صورت تشخیص الکل در فضای خودرو و مست بودن راننده، احتراق موتور را قطع میکند. این منبع مدعی شد که شرکت مذکور متعهد شده تا در ازای ۱۰ سال حق فروش انحصاری این محصول در ترکیه، از طریق دو شرکت صوری، دهها میلیون دلار رشوه به دو سازمان پرداخت کند. بلال اردوغان عضو هیئت مدیره هر دو سازمان است. این طرح در سپتامبر سال گذشته متوقف شده، اما رویترز مدعی است که این ماجرا نشاندهنده این است که یک سرمایهگذار بلال اردوغان را مهرهای کلیدی برای دسترسی به پدرش تشخیص داده است. رجب طیب اردوغان یک ماه پیش در انتخابات ریاستجمهوری کشورش پیروز و برای پنج سال دیگر در قدرت ابقا شد. با این حال، وکیل بلال اردوغان گفت که ادعای همکاری او با شرکت دیگنیتا «کاملاً غلط» و «مجموعهای از دروغهاست».این ماجرا در حالی مطرح شده که روابط استکهلم و آنکارا به دورهای حساس رسیده است. سوئد خواستار عضویت در ناتو است، اما ترکیه به عنوان یکی از اعضای این اتحاد نظامی با آن موافقت نمیکند. بلال اردوغان به ندرت در انظار عمومی ظاهر میشود. او هم مثل دیگر اعضای خانواده اردوغان سهم کوچکی از گروه ساختوساز و حملونقل دریایی «بیامزد» را در اختیار دارد. این تاجر ۴۲ ساله، پیش از این هم به فساد متهم شده است. دادستانی ایتالیا در سال ۲۰۱۶ تحقیقاتی را درباره پولشویی او از طریق ورود مخفیانه پول نقد به ایتالیا آغاز کرد. بلال اردوغان این اتهام را رد کرد، مقامات مربوط در ایتالیا هم با استناد به نبود مدارک کافی، تحقیقات را مختومه اعلام کردند. یک سال قبل از آن هم دولت روسیه او را به مالاندوزی از طریق تجارت نفت با داعش در سوریه متهم کرده بود. روسیه از انتشار مدارک و اسنادش خودداری کرد و بلال اردوغان هم داعش را دشمن ترکیه دانست و این ادعاها را تکذیب کرد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نوبت دوم آزمون سراسری سال ۱۴۰۲ در روزهای ۱۴ و ۱۵ تیرماه برگزار میشود.اگر کنکوری هستید ، چند اشتباه رایج هست که نباید در هفته آخر مانده به کنکور انجام دهید چون تاثیرات نامطلوبی روی نتیجه شما خواهد گذاشت:
1- یادگیری مباحث جدید
2- مفصلتر غذا خوردن نسبت به گذشته
3- بیدار ماندن تا صبح
4- کاهش ندادن زمان مرور مطالب
5- اهمیت ندادن به آرامش روان
6- پیاده روی نکردن
7- استفاده از قرصهای آرامشبخش
8- درگیر شایعات شدن
9- مدیریت نکردن افکار منفی
یک توصیه طلایی به خانوادهها
اگر در خانهتان کنکوری دارید با رفتار مناسب و جملات امیدوار کننده تا میتوانید، خودباوری و اعتماد به نفس داوطلب را تقویت و با ایجاد محیطی مملو از آرامش، شرایط را برای موفقیت او برای شرکت در جلسه کنکور فراهم کنید.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
23 سال از زندگیاش را با چشمهای دوختهشده به سقف گذراند و البته لبخندی که هیچوقت از روی لبهایش محو نمی شد. لولههای پلاستیکی تنها همدم او در این سالها بود و اتاق چند متری اش در بیمارستان ساری، همه دنیای او شده بود. هرچند بارها گفته بود که دوست دارد برای چند روزی از آن جا بیرون برود، سفر کند و ... اما هیچگاه شرایط آن طور که باید برای او فراهم نشد. «محمدرضا فهیمی» نماد عاشقان مشترک پرسپولیس و نساجی بود. کسی که در راه تماشای بازی پرسپولیس قطع نخاع شد و پس از معلولیت هم، دست از عشقاش یعنی پرسپولیس نکشید و جزو معدود هوادارهایی بود که در هر شرایطی، بازیهای این تیم را تماشا میکرد. اینکه او از سال 79 بدون حرکت روی تخت بیمارستان افتاد اما تا روز آخر عمرش ناامید نشد، حتی به زبان هم راحت نیست چه برسد به اینکه این شرایط را تحمل و رنجهایش را با پوست و استخوان حس کرده است. او هفته گذشته فوت کرد اما چند روز قبل از آن هم دست از کُری خواندن و اعلام هواداری نکشیده بود و به چند نفری که برای گرفتن شیرینی از او بعد از کسب سهگانه توسط پرسپولیس در این فصل به بیمارستان آمده بودند، گفته بود که از قهرمانی تیمم خیلی خوشحالم اما چون دیگر برایم تبدیل به عادت شده، شیرینی نمیدهم و اساسی خندیده بود! در پرونده امروز زندگیسلام با پدر او درباره ماجرای قطع نخاع شدن محمدرضا، نگاه جالب او به زندگی و ... گفتوگویی داشتیم که در ادامه خواهید خواند.
در 8 سالگی قطع نخاع شد
پدر محمدرضا میگوید: «9 خرداد سال 79 بود. او تنها 8 سال داشت. روز قبل از آن حادثه تلخ، به مدرسه رفتم و کارنامهاش را گرفتم. همه نمراتش خوب بود. همیشه پسر پر جنبوجوشی بود و یک جا آرام نمیگرفت. فردای همان روز با خالهاش رفته بود ساری تا بازی پرسپولیس را از نزدیک ببیند که با خودرو تصادف کردند، خالهاش به همراه 2 بچهاش همانجا فوت کردند و پسر من هم از سال 79 در آیسی یوی بیمارستان امام بود تا 24 آذر 1401».
24 آذر سال پیش، اتاقش را تخریب کردند
محمدرضا همیشه دوست داشت از بیمارستان بیرون برود و هوایی تازه کند اما دردسرهای زیادی در این مسیر روبهرویش بود. پدرش با اشاره به تاریخ 24 آذر 1401 میگوید: «بعد از این تاریخ، قرار شد من او را با رضایت شخصی خودم ببرم زیارت. 10 میلیون پول آمبولانس دادم و او را بردم زیارت یک امامزاده. در راه برگشت با من تماس گرفتند که شما خبر داری اتاقش را تخریب کردند؟ اتاقی را که در آیسی یو بود و 22 سال از پسرم در آن جا مراقبت شده بود،خراب کردند. بعد از آن، دو ماه زیر نظر اورژانس بود اما رسیدگی کافی به او نداشتند چون او شرایطش بسیار خاص بود و به نگهداری بیشتری نسبت به یک بیمار معمولی نیاز داشت. از همان جا، بیماریهای پسرم بیشتر شد تا همین چند روز پیش که از بین ما، غریبانه رفت.»
حلقش هر 2 ساعت باید ساکشن میشد
از شرایط جسمانی محمدرضا میپرسم و مشکلات زیادی که در این سالها با آنها دست و پنجه نرم کرده بود. پدرش با آهی تلخ و سرشار از غصه میگوید: «بعد از آن تصادف، از ناحیه گردن دچار ضایعه نخاعی شد و دیگر بدون دستگاه نمیتوانست نفس بکشد. چندین عمل جراحی در این سالها روی او انجام شد. یادآوری سختیهایی که پسرم در این سالها کشیده، برایم خیلی سخت است اما همینقدر بدانید که حلقش هر 2 ساعت باید یک بار ساکشن میشد. به فرایند خروج ترشحات و مخاط اضافی بینی، گلو، نای و دهان، ساکشن میگویند. او در چند وقت اخیر، 3 بار هم به کما رفت اما خوشبختانه دوباره احیا میشد تا این بار آخر که تلاش پرستارها جواب نداد و پسرم که در این سالها خیلی اذیت شده بود، از دنیا رفت».
23 سال، من و مادرش هر روز در بیمارستان بودیم
پدر و مادر محمدرضا کمتر از پسرشان در این سالها سختی نکشیدند و شاید هم بیشتر از او. از پدرش میپرسم که در این سالها، چه بر او گذشته است که میگوید: «23 سال، من و مادرش هر روز صبح به پسرمان در بیمارستان سر میزدیم و مراقبش بودیم به این امید که حالش بهتر شود. در این 23 سال، روز و شب در بیمارستان بودیم، یک روز من و یک روز خانمم. روزهای سخت و پراسترسی را پشت سر گذاشتیم اما هیچوقت ناامید نشدیم. روزهایی بود که ناراحت بودیم اما خیلی مراقب بودیم که جلوی پسرمان آن را بروز ندهیم. هرچه که بود گذشت و او دیگر در بین ما نیست. حالا باید با غصه نبودنش کنار بیاییم که این برایمان تلختر است.»
محمدرضا کوچک ترین هواداری بود که کارت هواداری گرفت
از پدر محمدرضا میپرسم :او از چند سالگی عاشق فوتبال و پرسپولیس شد که میگوید: «از 6 سالگی علاقه زیادی به پرسپولیس و نساجی و تماشای فوتبال پیدا کرد. یک هوادار به قول خودش متعصب و دو آتیشه باشگاه پرسپولیس بود. این را هم به شما بگویم که او کوچکترین هوادار پرسپولیس در آن زمان و شاید حتی الان باشد که کارت هواداری گرفت. در همان کودکی، پیگیری کرد تا کارت هواداری پرسپولیس را بگیرد. بعد از آن تصادف تلخ هم هر وقت پرسپولیس به مازندران میآمد، اصرار داشت که حتما بازی را از نزدیک ببیند. گاهی با پول خودم، آمبولانس کرایه میکردم تا او را ببرم ورزشگاه و بازی را از نزدیک ببیند. تهران که نمیتوانستم او را ببرم اما با آمبولانس او را چندین بار به ورزشگاههای مازندران بردم.»
استقلالیها را به عیادت
راه نمیداد
«خیلی اهل کل کل بود. سر پرسپولیس با کسی شوخی نداشت»؛ پدر محمدرضا با این مقدمه میافزاید: «مثلا یک بار امید ابراهیمی آمد، با او صحبت نکرد. یکی دیگر از بازیکنان استقلال را که اصلا به اتاقش راه نداد. با بقیه دوستانش هم کل کل میکرد. البته نه کل کل بیادبانه، شوخی زیاد میکرد و سر به سر بقیه می گذاشت. در پرسپولیس فعلی همه بازیکنان را دوست داشت. هرچه از او میپرسیدند که کدام بازیکن را بیشتر دوست داری، میگفت همهشان را به یک اندازه دوست دارم. چند سال پیش هم پرسپولیس و نساجی در قائمشهر بازی داشتند که سیدجلال حسینی و مهدی ترابی پیراهن خودشان را به او دادند و خوشحال شد.»
بعد از تصادف فقط «دست نشان»،«دایی»، «نوروزی» و «اولادی» به او کمک کردند
کمی تعارف را با پدر محمدرضا که خیلی خوش صحبت و دوستداشتنی است، کنار می گذارم و از او میپرسم وقتی پسرتان را در این حال میدیدید، پیش نیامد که به او بگویید دیگر بیخیال فوتبال، هواداری از پرسپولیس و تماشای آن شود که می گوید: «بگذارید یک چیزی بگویم تا خودتان متوجه جواب سوالتان بشوید. او هر وقت دعا میکرد، قبل از این که برای سلامتی خودش دعا کند، برای قهرمانی پرسپولیس از خداوند کمک می طلبید. تا این حد عاشق پرسپولیس و فوتبال بود، دیگر بیشتر از این برایتان نگویم. البته،هرچند همه زندگیاش پرسپولیس بود اما مدیران این باشگاه در این سالها هیچ کاری برای او نکردند. فقط مرحوم «نادر دستنشان» سرمربی نساجی، حتی جایی که تصادف شده بود هم آمد و همانجا، 5 میلیون تومان به حسابش واریز کرد. علی دایی آمد یک پیراهن داد به او. خدا رحمت کند مرحوم هادی نوروزی و مهرداد اولادی هم هر کدام یک سکه به او دادند. بعد دیگر هیچ فردی از باشگاه به او سر نزد و حالش را نپرسید.»
بازی آخر پرسپولیس را دقیق پیشبینی کرده بود
پدر این هوادار درباره تحلیلهای فوتبالی پسرش هم میگوید: «درباره بازی آخر پرسپولیس در لیگ که برای قهرمانی بود و در قائمشهر برگزار شد، خیلی دوست داشت که از نزدیک شاهد جشن قهرمانی تیماش باشد اما من نتوانستم او را ببرم چون شرایط جسمانیاش خوب نبود. به طور کلی پیشبینی و تحلیلهای فوتبالی خیلی عجیبی داشت و گاهی همه را شوکه میکرد. مثلا برای همین بازی آخر پرسپولیس و نساجی، گفت که پرسپولیس با اختلاف چند گل میبرد، قهرمان میشود و نساجی هم چون تیم در آرامش نیست، اخراجی میدهد که دقیقا همینطور شد. درباره دربی حذفی هم گفت که استقلال بازی را می بازد چون انگیزهاش در حد پرسپولیس نیست که همین طوری هم شد. بعد از کسب سهگانه توسط پرسپولیس، دوستهایش میآمدند و میگفتند باید شیرینی بدهی اما میگفت چون من در این سالها، عادت کردم به قهرمانی، شیرینی نمیدهم!»
درسش را در همین وضعیت جسمانی ادامه داد
پدرش درباره اوقات فراغت محمدرضا در بیمارستان و فعالیتهای مورد علاقهاش میگوید: «تا پنجم ابتدایی در آیسی یوی بیمارستان درس خواند، معلم میآمد پیش او و از آموزش و پرورش مدرک هم گرفت. معلم زبان هم داشت که هفتهای 3 روز به او زبان خارجی یاد میداد. یک گوشی هم داشت که بیشتر وقتش را با همان میگذراند. خیلی اهل فیلم دیدن نبود و فقط فوتبال نگاه میکرد. در بین باشگاههای خارجی هم طرفدار منچستر یونایتد بود. او واقعا عاشق فوتبال بود.»
همه اموالم در این راه رفت
«ما در یکی از روستاهای محروم و دور افتاده قائمشهر زندگی میکنیم»؛ پدر محمدرضا درباره هزینههایی که در این سالها برای پسرش کرده هم میگوید: «من از 9 خرداد سال 79 تا 25 خرداد همان سال که روزهای اول بستری شدن پسرم در بیمارستان بود و چندین عمل روی او انجام شد، آن موقع شبی 109 هزار تومان پول تخت آیسی یو دادم. همانطور که به شما گفتم، ما در یکی از روستاهای محروم و دور افتاده قائمشهر زندگی میکنیم. در سالهای اخیر، فقط ماهانه 2 یا 3میلیون هزینه رفتوآمد من از روستایمان در قائمشهر به ساری می شد. راستش را بخواهید من کشاورز هستم و همه اموالم در این راه از دستم رفت. علاوه بر اینکه توان خرید دستگاه برای پسرم را نداشتم که او را به خانه ببرم، میترسیدم که او را به خانه ببرم و به دلیل دوری از بیمارستان، اتفاقی بیفتد و نتوانم او را به موقع به بیمارستان برسانم.»
میگفت هیچ چیز نمیتواند باعث شود از زندگی لذت نبرم
از پدر محمدرضا درباره این که چطور پسرش همیشه خندان بود و روحیه بالایی داشت، میپرسم. او با این مقدمه که بعد از شنیدن این سوالتان، بسیاری از جملات محمدرضا در ذهنم مرور میشود، میگوید: «او صبورانه و سختکوشانه و با روحیه و با نشاط با این اتفاق تلخ و سخت کنار آمد. بارها به افرادی که به عیادتش میآمدند، میگفت که هیچ چیز باعث نشده از زندگی لذت نبرم و مردم را دعوت میکنم که از زندگی لذت ببرند. میگفت که همیشه به زندگی ادامه میدهم چون هدفم لذتبردن از زندگی است حتی در بدترین شرایط و هیچ چیزی نمیتواند مانع این لذت بردن از زندگیام بشود. این جملهاش هم خیلی خوب در یادم مانده که میگفت فرصت برای زندگی خیلی محدود است، بیایید همه از زندگی لذت ببریم و حسرت گذشته را نخوریم.»
مهمترین آرزویش
آرامش خانوادهاش بود
آقای فهیمی، یک دختر و یک پسر دیگر به جز محمدرضا دارد. از او درباره آرزوهای پسرش در این سالها میپرسم که میگوید: «این سوال را هم زیاد از او میپرسیدند. معمولا در جواب افراد میگفت که خیلی دوست دارم از آیسی یو بیرون بروم و چندتا از شهرهای کشورم را قبل از مرگ ببینم. یکی از آرزوهایش زیارت امام هشتم(ع) بود. یک بار از او پرسیدند که اگر روبهروی ضریح امام رضا(ع) رفتی، چی بهشون می گی و از ایشون چی میخوای؟ گفت که آرزوهای زیادی دارم اما اول از همه، میخواهم آرامشی به خانوادهام بدهد که این سالهای پررنج را برایشان جبران کنم و برای نگهداری من به ویژه پدر و مادرم دیگر اذیت نشوند. آن لحظه خیلی خوب یادم هست چون گریهام گرفت.»
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.